این نبرد، مبارزهای سخت میان رستم، پهلوان زابل، و اسفندیار، شاهزاده کیانی را نشان میدهد. فردوسی درباره مرگ اسفندیار نوشته که بلبلان از غم او ناله میکردند. این داستان ترکیبی از اسطوره و تاریخ ایرانی است. اسفندیار نماد دین زرتشت بود و رستم شخصیتی تاریخیتر، شاید برگرفته از سرداران دوران اشکانیان. این نبرد پایان دوران حکومت خاندان سام در سیستان و بازتابی از تحولات دوران ساسانیان است. داستان با مذاکره رستم و اسفندیار آغاز میشود. اسفندیار قبلاً روییندژ را فتح کرده و دین مزدیسنا را در ترکانچین گسترش داده بود. گشتاسپ، پدر اسفندیار، شرط کرد رستم تسلیم شود تا سلطنت به پسرش برسد. اما رستم و زال این را نمیپذیرفتند. در نهایت، اسفندیار به مرز زابل رفت و کنار رود هیرمند اردو زد. مأمور بود رستم را تسلیم کند یا دستگیر نماید. این منجر به نبردی حماسی میان دو پهلوان شد.
صفحه قبلی